اعلام مفقودی!!
به نام او![]()
سلام و هزار سلام خدمت دوستان عزیز و مهربانم![]()
اول بگم خیلی خیلی از بابت محبت هاتون و احوال پرسی تون ممنونم
و خیلی خیلی از بابت اینکه با ننوشتنم نگرانتون کردم شرمنده![]()
به شدت درگیر کارهای نمایشگاهی و پایان نامه هستم و متاسفانه زمانی ندارم برای نوشتن در وبلاگ، اما دلم پیشتون هست هوارتا، تو همین هفته دنیز عزیزم رو ملاقات کردم که مایه خوشحالی من بود، ممنونم از ماه و باران عزیز که تونستن خودشون رو برسونن، شب به یاد موندنی بود، جای همگیتون خالی
دنیز جان ممنون که اومدی و خبرمون کردی، ببخش که وقتم محدود بود و کم![]()
دوستی برام پیام خصوصی داده که:
خانم آرام با توجه به اینکه شما یک ماه در وبتون چیزی ننوشتید از ییونهای من حذف شدید من برای شما احترام زیادی قائلم
کامنت خصوصی این دوستمون با وجود اینکه اصلا برنامه نوشتن نداشتم باعث شد که دست به قلم (کیبورد) بشم و امشب بنویسم؛ برای من مهم نیست که در پیوندهای وبلاگ کسی باشم یا نباشم، هرگز هم از کسی نخواستم به وبلاگ من لینک بده و وبلاگ هر کسی مثل خونه شخصی اون شخص میمونه و به من ربطی نداره که پیوندی توش حذف و یا اضافه میشه، بنابراین هیچ اشکالی نداره که وبلاگ بنده رو به هر دلیلی حذف کرده باشید، اگر نمیگفتید هرگز متوجه نمیشدم، چون این موضوع رو بررسی نمیکنم هرگز!
اما برام یه سوال پیش اومده و اون اینکه آیا هر کسی یه مدتی ننویسه، اول نباید (به ویژه اینکه میدونیم اون شخص بیماره) ازش یه احوال پرسی بکنیم ببینیم زنده است یا مرده و یا بستری در بیمارستان و بعد از صحنه روزگارمون حذفش کنیم؟؟!! شاید اصلا صاحب اون وبلاگ مذکور مرده باشه! شاید تو یه حمله وحشتناک قرار گرفته باشه و تو بیمارستان بستری باشه و بعد از اینکه از بیمارستان مرخص میشه و میاد به وبلاگش سری بزنه به جای اینکه ببینه ازش احوال پرسی شده و روحیه ای بگیره، ببینه زدن حذفش کردن و تمام، اونوقت اون صاحب وبلاگ بیچاره چه روحیه ای از دست میده که دوستام به جای احوال پرسی و نگرانی برای احوالم زدن وبلاگم رو حذف کردن و خلاص!!!!!!
من به شخصه وقتی از دوستی خبری نمیشه تا مدتی مزاحمش نمیشه و میگم شاید تو مد نوشتن نیست، شاید حس و حالی نداره و وقتی از یه زمانی بیشتر میشه میرم ازش یه احوال پرسی میکنم و ابراز نگرانی که واقعا هم نگرانش میشم و وقتی بازم ازش جوابی نگرفتم از سایر دوستان احوالش رو میگیرم تا بالاخره یه جوری ازش باخبر بشم همین که بفهمم احوالش خوب هست و حالا به هر دلیلی دوست نداره وبلاگش رو بروز کنه خیالم راحت میشه.
الان هم یه مورد از دوستان هست که چند ماهی هست مفقود شده و تصمیم داشتم در موردش تو وبلاگ بنویسم و پیگیرش باشم که متاسفانه کمبود وقت مجال نمیداد، اما امشب که دست به کیبورد شدم اون تصمیم رو هم عملی میکنم.
جناب آقای صادق اهری رو خیلی هامون میشناسیم چند ماهی هست نمینویسه و ازش بی خبریم، چند باری کامنت گذاشتم و خبری نشده، حالا هر کسی از دوستان ازش خبر داره لطفا به من هم خبری بده، آقای اهری اگه این مطالب رو میخونی بی زحمت از پرده غیبت بیرون بیا و از نگرانی نجاتمون بده!
در آخر جهت یادآوری عرض میکنم لطفا مجددا سری به اساسنامه بنده بزنید و بویژه بند ۳ رو با دقت مطالعه کنید.
شاد و سربلند باشید![]()
سلام، آرام هستم، متولد لحظه سال تحویل 1355، زمستان 1386 متوجه مهمان ناخوانده اما در عین ناخواندگیش بهترین هدیه خدا! ام اس شدم.