به نام او

 

سلام به همه اونایی که دیدار امروز رو اومدن و سلام به همه اونایی که دوست داشتن بیان و اما نشد که بیان

 

فقط میتونم بگم که دیدار خوبی بود، به من که خوش گذشت از دیدن مجدد بچه ها و اولین دیدار با خواننده خیلی خوشحال شدم، حیف که نشد طولانی تر با هم باشیم، کلی حرف موند برای گفتن، ماه عزیزم داشتی ماجرای امروز رو برام تعریف میکردی که نصفه موند! کلی حرف و سوال داشتم از مریم عزیزم که اصلا نشد بپرسم! از سعیده در مورد درس و دانشگاهش فرصت نشد بپرسم! از خواننده که اصلا هیچی نشد بپرسم، طفلی بین ما غریب افتاده بود و هیچی نمیگفت! آقا کمی حرف میزدی صدات رو بشنویم!

 

قرار بود درباره سقوط آزادم و ماجراها و حواشی خنده دار و جذابش براتون تعریف کنم بخندیم، که ببخشید وقت کم اومد نشد

 

ماه، من و به زور از رو نیمکت بلند کرد ای زورگو، ای مستبد، ای ستمگر

 

باید یه قرار بزاریم از صبح تا عصر، یه پیک نیک، بریم یه جای تفریحی و ناهار جوجه ای چیزی درست کنیم و چندین ساعت کنار هم باشیم، شاید شاید شاید حرفهامون ته بکشه، البته شاید!!

 

از هر چهارتائیتون ممنونم که اومدید، خیلیییییییییییییییییییی خوش گذشت

امیدوارم به شماها هم خوش گذشته باشه، جای همه اونهایی که نیومدن خالی خالی خالی بود، مرضیه یادت کردم هااااااااااااااا، جات خالی بود حسابی

 

از اینکه خواننده خاموش وبلاگم همچین روشن شده که امروز تونستم ببینمش خیلی خوشحالم، اصلا فکر نمیکردم که این وبلاگ خواننده خاموش داشته باشه و حالا افتخار دیدار اون خواننده خاموش نصیبم بشه، و از اینکه به من افتخار میدی و وبلاگم رو میخونی و محبت داری و مطالب مربوط به ام اس رو برای ماها ترجمه میکنی کلی احساس خوب بهم دست داد و نمیدونم چه جوری باید تشکر کنم، کلی شرمنده شدم، اما احساس فخر فروشی بهم دست داد اساسی هاااااا، آقا از شما به طور ویژه ممنونم، ببخش که همش در مورد ام اس حرف زدیم و کسل کننده بود برات، عذرخواهی میکنم امیدوارم اگه بدت نیومده باشه و دیدارهای بعد هم بهمون افتخار دادی و اومدی اینقدر درباره ام اس حرف نزنیم! 

 

مراقب خودتون باشید